شطر

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ / بقره 149

شطر

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ / بقره 149

شطر

خورشید در بند

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۵۵ ق.ظ

امام در زندانهای هارون، 

زندانبان یهودی برایش گماشته اند

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ – مائده 82

وامام ، همه ی زندان در سجده

در ،

دیوار هم

و طاغوت را طاقت نور نیست!

ظلمت را یارای درک نور نیست

حبس ولایت

برای خاموشی

این را ابلیس به هارون آموخته است

امان از حماقت هارون

نور را مگر می توان حبس کرد

ترس از عبور نور از روزنه ای

ابلیس را به راهی دیگر می خواند

زن بدکاره ...

او با امام در یک بند

پس از چندی

می آیند

می بینند

او هم مانند زندانی به سجده است

به دست خویش

دریچه ای گشوده اند

زن بدکاره

زبان به طعنه می گشاید

خورشید را برای چه در بند کرده اید؟!

***

{ بازنویسی روضه ای از سخنرانیهای حجه الاسلام کافی که از کودکی در پستوی ذهنم جا کرده و هر زمان که شهادت خورشید است ، یاد آن برایم زنده می شود.}

 

 

  • امین بابازاده

امام موسی کاظم

نظرات  (۱)

  • جواد جوادی
  • پرستش شیطان به جای خدا




    717- می گویند : معارف شما بدرد این دوران نمی خورد مگر می شود با ماهواره و اینترنت،

    خدا را پرستید! ما هم می گوئیم که نمی شود. لااقل همین حق را اعتراف و باور کنید تا

    لااقل شیطان را بجای خدا نپرستید. همین یک تصدیق، نجات بزرگی است که آدم به اسم

    خداپرستی، شیطان را نپرستد. زیرا شرک و عذابی بزرگتر از این نیست. این حداقل خاصیت

    آثار ماست بی هیچ زحمتی! زیرا وقتی آدمی شیطان را به اسم خدا و حق می پرستد دیوانه

    و مسخ می شود یعنی همین فاجعه ای که در جهان در حال وقوع است.

    718- همینکه آدمی درک کند و در خود ببیند که واژگونه و دیوانه است استعلاجش خودبخود

    آغاز می شود و دیگر واژگونه و دیوانه نیست. این از معجزات معرفت نفس است که برترین

    عبادات محسوب شده است.



    از کتاب  " عقل الهی " استاد علی اکبر خانجانی

    -----------------------------------------


                     فرق عشق الهی و عشق ابلیسی


    و باز پرسیدم : فرق عشق الهی و عشق ابلیسی چیست؟

    فرمود : عشق الهی، نبرد با نفس و اراده دنیوی و استکباری خویش است جهت صلح با غیر.

    ولی عشق ابلیسی، خودپرستی است جهت تسلط بر غیر که غیر را به مریدی خود بکشاند.

    عشق الهی، اراده به دوست داشتن و پرستیدن است ولی عشق ابلیسی اراده به پرستیدن شدن است.

    عشق الهی، هدفش رضای دوست است ولی عشق ابلیسی سراسر خود-ارضائی نفسانی است.

    عشق ابلیسی، خودپرستی واژگونه است که لباس ایثار بر تن می کند با مکر و بازی !

    عشق ابلیسی، بزرگترین دروغهاست. عشق الهی سراسر بر عقل و معرفت نفس است

    و عشق ابلیسی بر خودفریبی مدام قرار دارد.

    عشق ابلیسی بر انکار و وارونه سازی واقعیات عمل می کند.

    عشق الهی، جنگ با خویشتن است و عشق ابلیسی جنگ با خداست.


    از کتاب " خضرنامه " استاد علی اکبر خانجانی ص 19



    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی