عدالت با شاخۀ زیتون
خدا به عدالت و نیکی کردن و بخشش به خویشان فرمان میدهد. ( نحل/90)
***
عدل، یعنی زندگی.
و انسان عدالت، یعنی کسی که به دیگران حیات میبخشد. از آنجاست که گفته اند:
«عدل گواراتر از آبی است که نصیب تشنه میگردد.»[1]
آب، تشنگی را نابود میکند؛ اما عدالت به ظالم و مظلوم زندگی عطا میکند. هیچ فرد عاقلی نیست ، که ضرورت عدل را درک نکرده باشد و بدنبال ظلم برود؛ همانگونه که هیچ فرد آگاهی به وقت تشنگی به سراغ «آب شور» نمیرود. انسان اسلام نیز عدل را «زینت دین» خویش میشمرد. مذهب تشیع، مذهب عدل است و از آنست که گفته اند:
«توحید و عدل در اصل علویند».
شیعه، عدل را از اصول میداند و هیچگاه ظلم را تأئید نکرده و همیشه و هر جا جلوی هر «روند ظالمانه ای»- حتی به قیمت جان خویش- ایستاده است. تو گوئی این ظلم است که اساس همۀ دردهای بشریت است و باید از ریشه خشکانده شود. انسان ظالم، همه چیز را لگد مال هوی و هوس خویش میکند، اما انسان عادل، نه تنها بر دیگران قدرت دارد، بر خویشتن خویش نیز حکومت میکند.
عدل،یعنی زندگی.
و انسان عدالت، کسی است که احکام و قانونهای انسانی را زنده میکند و بشر را از زیر یوق سلاطین ستم پیشه بیرون میآورد. از آنجاست که گفته اند:
«عدل گواراتر از آبی است که نصیب تشنه میگردد«.
تشنه را تشنگی از پا در میآورد و مظلوم را ظلم ظالمان از پای میافکند. عدالت، خصلتی است که در نهاد هر انسانی به ودیعه گذاشته شده است وعده ای با دانستن این مطلب- که ظلم بر خلاف مرام انسانیت است- عدالت را سرکوب میکنند. همۀ نیکیها در عدل است و از اینروست که فرموده اند:
«العدل... اعلی مراتب الایمان»[2]
ایمان یعنی اعتقاد کامل به موازین اسلام و عدالت در رأس ایمان قرار دارد. در عدالت قدرتی نهفته است که با آن میتوان همۀ مردمان جاهل ستمکار را از پای درآورد و شیرینی حیات را به مردم «ستم روا شده» چشاند.
عدل، یعنی زندگی.
بزرگترین تندیس و نمونۀ کامل انسان عدالت، کسی نیست جز او که در سرلوحۀ دفترش نوشته بود: «العدل حیاه»
عدل او، عدل به مهر بود و مصداق کامل عدالت.
عدل به مهر، روا داشتن عدل بر ظالم و مظلوم است و او آینۀ تمام نمای این عدالت بود. عدل بر ظالم نه آنست که میبایست با او مسالمت ورزید؛ بلکه آنست که حق ظلم به او نداد تا او نیز مزۀ زندگی در سایۀ عدل را بچشد. عدل او، «عدل با شاخۀ زیتون» بود.
او میدانست که اجرای عدالت موجب دشمن پروری خواهد شد؛ اما بدین حکم اعتقاد داشت که به قیمت جان نیز باید در راه رساندن همۀ مردمان به حقشان تلاش کردم. او مأمور بود تا «آب ذلال عدل» را به تشنگان حقیقی عدالت برساند. او پذیرفت که در محراب به خاطر عدلش به خدای عادل رستگار شود؛ اما خرد شدن کمر ستمدیده ای را زیر «ستوران اسب سرکش ظلم ظالم نبیند. بدینسان بود که «علی» آن مظلوم همیشۀ تاریخ، «شهید عدالت» شد.
عدل، یعنی زندگی،
و انسان عدالت، آنکسی است که خدای بزرگ به وسیلۀ او زمین را- که در اثر ظلم نامردمان تاریخ مرده است- زنده میکند.
«یبعث الله رجالاً فیحیون العدل فتحی الارض لاحیاء العدل»
او موعودی است که جهان در انتظار عدالت اوست. آنروز خواهد آمد و انتظار به پایان خواهد رسید. آنروزی که او بر بالا بلند «مأذنههای عدالت» شعار زندگی سرخواهد داد.