شطر

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ / بقره 149

شطر

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ / بقره 149

شطر

معماهای ناگشوده ؛

يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ب.ظ

یادداشتی بر مرگ ماهی روح الله حجازی

 

در دنیا به عدد انفس عالم " من " وجود دارد و هر کدام از این من ها رازهایی متفاوت با خود دارند. رازهایی که برای دیگران ناگشوده می ماند .  من ها با همین رازهایشان از هم جدا می شوند . یعنی تفاوت انسانها در همین رازهاست . شخصیت افراد را هم این رازها می سازند . من من ، من تو و من او همان نفسی است که در طول سالها رشد کرده و به بلوغ رسیده است . اما سوال اینجاست که این رازها آیا برای خود آدمی هم ناگشوده است ؟ یعنی آیا ما در طول زندگیمان پی به این رازها می بریم ؟!

خانواده ای از هم دور افتاده پس از سالیان برای فوت مادر پیرشان دور هم جمع می شوند . وصیت شفاهی مادر در حفظ جسد بی جانش و عدم اطلاع به دیگران ، سوال بزرگی را رقم می زند : چرا مادر خواسته پیکرش را نگه داریم ؟ این سوال برای همه است . هیچکس هم دلیلش را نمی داند. حتی کارگردان هم به ما نمی گوید چرا ؟ این اتفاق مثل همیشه باعث می شود که اختلافات در اعضای خانواده بالا بگیرد و این اختلافات رازهایی را برملا می کند . رازهایی از زندگی برادر و خواهر . سوالات پی در پی و بی جواب . بامزه تر آن که تا آخر هم بی جواب می مانند . اینکه شب چهارشنبه گذشته چه کسی پیش مادر بوده و اینکه مادر در حرفهای تلفنی اش به رامین فرزند در فرنگش چه رازهایی را گشوده است . لیلا خادم مادر چرا فرار کرده ! چرا کسی از فرزند بهرام خبر نداشته است . چرا دختر کوچک خانواده با شوهرش ارتباط سردی دارد ؟

 استعاره ی ابتدای فیلم و باز شدن یخ شیشۀ ماشین اشاره به باز شدن یخ خانواده دارد اما یخ ارتباطشان تا آخر فیلم هم آب نمی شود . رامین در فرنگ چه می کند ! بهرام کیه و چکاره است و نقش او در فیلم در حد یک دعوا راه بیانداز مانده است ! عطیه چه سلوکی دارد ؟ چرا به برادرش می پرد ؟ دعوای پدر و دختر این فیلم هم در سطح مانده است و هیچ رازی گشوده نمی شود ! فقط دعوای ظاهری مدرنیته و سنت ! گویا قرار است کاراکترها هر کدام بیایند و نقششان را بازی کنن و از گوشۀ دیگر فیلم بیرون بروند و سوالات فراوان دیگری که شاید نویسنده از عمد نمی خواهد به آن جواب دهد.

شک دختر کوچک خانواده به خودش و به عالم هم که شک کلیشه ای است . اینکه من کیم از کجا آمده ام و برای چی آمده ام و نمی خواهم یکی دیگر را بیاورم تا عامل بد بختی اش باشم از شک های دهه شصت ایران و شاید قبل تر از آنست ؛  شک و تردیدهای امروزی جوانان رنگ و بوی دیگری دارد ...اما روی سخن حقیردر این یادداشت این قسمت از ماجراست که شک این روزهای جوانان ما در معمای "من" است . اینکه نقش من در این عالم چیست ؟ اینکه سرنوشت من در این عالم چه خواهد بود ؟ شک این روزهای جوانان ما از جنس شک های گرگور زامزا در رمان مسخ است ! شک از جنس شک آدمهایی است که در چنگ مدرنیته گرفتار آمده اند و ناراحتند که نکند یک روز این دنیا به پایان برسد . نکند نتوانند اوج لذت را از این زندگی ببرند . دعوای سنت و مدرنیته دعوایی است که دغدغۀ جوان امروزی نیست . یعنی این مساله تا حدودی برایش حل شده است . جوان امروزی نمی داند چگونه نسبتش را با این دنیا مشخص کند . چگونه باید زیست کند ؟ از نظر من همۀ افراد این خانواده در شک اند . شک دوران ما . شک دختر کوچک خانواده شک ویژه و خاصی نیست که به واسطۀ کتاب به وجود آمده باشد . شک های دوران ما از کتاب نیست و از خود زندگی است ! و اگر اثر را نشانی از صاحب اثر بدانیم به گمانم حجازی هم با این شک در نهاد خود در حال دست و پنجه نرم کردن است .

آنچه حجازی در این اثر به آن رسیده است روی دیگر سخن من در این یادداشت است و آن اینکه آیا مرگ می تواند از معمای "من"  راز گشایی کند؟ روزگار ما روزگار غفلت ها و بی خبری هاست . روزگار تنیدن آرزوهای محال به دور خود است . روزگاریست که قلبها بر اثر دنیا خواهی می میرند و به انسان امروزی باید گفت : احی قلبک بذکر الموت . از این نظر بله ، مرگ نزدیکان ما ، رازهایی هرچند کوچک را از معمای "من" می گشاید . مرگ به ما می گوید که از زندان من بیرون آی و به فرای این عالم بنگر . از خود برون شو و حقیقت را ببین . اما چون انسان اهل نسیان است پس از چند روز دوباره روز از نو ...  مرگ نزدیکان در حد غم و اندوه می ماند و پس از آن انسان دوباره با خود درگیر می شود .

در مرگ ماهی شاهدیم که حتی مرگ مادر هم خانواده را از زندان من بیرون نمی آورد . یعنی مرگ مادر هم در این افراد تاثیری ندارد و این درد مشترک این روزگار ماست . همه افراد خانواده در خودشان گیر کرده اند . اختلافات خانوادگیشان با اختلاف درونی خودشان هیچ است . نمی دانم این نگاه جناب حجازی از عمد بوده است و یا کشف ایشان در این فیلم است . اما هرچه است واقعیت است .

به  نظر این حقیر معمای پیچیده من در دنیای جدید جز به مرگ خود گشوده نمی شود . یعنی انسانی که می خواهد از چنبرۀ من خویش در زندگی جدید آزاد شود باید خود بمیرد . مراد از مردن خود یعنی کشتن تمنیات درونی . یعنی موتوا  قبل ان تموتوا ...

اما متاسفانه مرگ ماهی در گفتن این معنا ابتر است و شاید عمده دلیلش در این باشد که نویسنده خود نیز به حرف و کشفش یقین ندارد و در شک و تردید است .

آقای حجازی این فیلم را به علی حاتمی و رسول ملاقلی پور تقدیم کرده اند اما یک تفاوت عمده در نگاه این سه کارگردان است که شاید از زمانه های خود تاثیر گرفته اند و شاید هم از درونشان ... در فیلم های هم موضوع این دو کارگردان آنچه به چشم نمی خورد شک است . علی حاتمی و ملاقلی پور خود در یقین می زیند و این تفاوت بزرگ سه فیلم مادر ، میم مثل مادر و مرگ ماهی است. حجازی حتی در گفتن از شک هم شک دارد و این مساله را بغرنج می کند . هنرمند مسلمان اگر هم از شک می گوید یقین به شک خود دارد و شک را به زیباترین حالتش بیان می کند . اما جناب حجازی نتوانسته اند از شک خود بیرون بیایند . هنرمند مسلمان اهل یقین است و ایمان می پراکند . هنرمند مسلمانی که شک داشته باشد و در تردید زیست کند نمی تواند حتی حرف خود را به درستی بگوید .

به خاطر همین در این فیلم معماهای فراوانی است که تا پایان فیلم و حتی آنجا که تلقین برای مادر می خوانند هم ناگشوده می ماند . تلقینی که اوج یقین است . انسانی رفته به یقین اگر نرسیده باشد تلقین را چه سود ؟!!!

 

ضمیمه


همزمان با برگزاری جشنواره مصاحبه ای را خواندم از جناب حجازی که در آن فرموده بودند : محافظه کار نیستم آرمانگرایم ولی مبارزه نمی کنم ! این حرف از یک هنرمند بعید است . من در مرگ ماهی سراسر مبارزه دیدم . دیدم که حجازی در حال مبارزه در درون خویش است و این هم مبارزه است ... مبارزه غیر از این چیست ؟ نمی دانم !      

  • امین بابازاده

روح الله حجازی

مرگ ماهی

نقد فیلم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی